باتوجه به مفهوم چسبندگی هزینهها، با کاهش فروش هزینهها متناسب با آن، کاهش نمییابد و این باعث افزایش هزینهها و کاهش سود در دورە جاری میشود. به دلیل اهمیت سود برای استفاده کنندگان صورتهای مالی، مدیران شرکتها به نحوه تهیه و گزارش سود توجه خاصی دارند و در مقابل رفتار و عکسالعمل سرمایهگذاران و سایر استفادهکنندگان در برابر سود گزارششده، واکنش متقابل از خود بروز میدهند.
چسبندگی هزینه و تاثیر آن بر سود
پژوهش حاضر تأثیر مدیریت واقعی سود و انگیزههای مدیریت بر میزان چسبندگی هزینهها را بررسی میکند. چسبندگی هزینه به این معنی است که نسبت کاهش هزینهها در هنگام کاهش فروش کمتر از نسبت افزایش هزینهها در هنگام افزایش فروش است. طبق نظریه تصمیمهای آگاهانه، چسبندگی هزینهها نتیجه تصمیمهای آگاهانه مدیران است.
این مطالعه بر حالتی تمرکز میکند که در آن مدیران به هنگام کاهش فروش، با انگیزە پرهیز از زیان و کاهش سود، به تعدیل آگاهانه منابع اقدام میکنند. جامعه آماری این پژوهش، شامل نمونهای از 631 شرکت حاضر در بورس اوراق بهادار تهران برای یک دورە 10 ساله از سال 1383 تا 1392 است. برای آزمون فرضیهها از الگوی رگرسیونی چند متغیره استفاده شده است.
نتایج نشان میدهد مدیران هنگام کاهش فروش یعنی زمانی که برای پرهیز از زیان انگیزه دارند، کنارگذاشتن منابع بدون استفاده را سرعت میبخشند و منابع را به طور آگاهانه تعادیل میکنند. این تصمیم آگاهانه، چسبندگی هزینهها را کاهش میدهد.
چگونه از تغییرات رفتار هزینهها آگاهی داشته باشیم؟
آگاهی از چگونگی رفتار هزینهها نسبت به تغییرات سطح فعالیت و یا سطح فروش، اطلاعات مهمی است که برای تصمیمگیری مدیران درخصوص برنامهریزی و بودجه بندی، قیماتگذاری محصولات، تعیین نقطه سربهسر و سایر موارد مدیریتی لازم است. برنامهریزی، یکی از اهداف مدیریت است.
در مرحله برنامهریزی، مدیران به اطلاعات مربوط به هزینههای از پیش تعیینشده برای پیشبینی سود احتیاج دارند. میزان هزینههای از پیش تعیینشده را با تعیین رفتار این هزینهها در واکنش به تغییرات سطح تولید و فروش میتوان مشخص کرد.
در الگوهای سنتی حسابداری مدیریت، رفتار هزینهها در ارتباط با سطح فعالیت، به ثابت و متغیر تقسیم میشود که هزینههای متغیر، متناسب با تغییر در سطح فعالیت تغییر میکند. یافتههای پژوهشگرانی از جمله اندرسون، بانکر و جانکریمن نشان میدهد میزان افزایش هزینه ها به هنگام افزایش در سطح فروش، بیشتر از میزان کاهش هزینهها به هنگام همان میزان کاهش سطح فروش است. در حسابداری مدیریت به این رفتار هزینهها، چسبندگی هزینهها گفته میشود. در ارتباط با چسبندگی هزینهها دو نظریه مطرح شده است.
براساس نظریه اول، چسبندگی هزینهها، نتیجه تصمیمهای آگاهانه مدیران است و براساس نظریه دیگر، چسبندگی هزینهها ممکن است به دلیل تاخیر در تعدیل هزینهها باشد. مطابق نظریه تصمیمهای آگاهانه، هنگامی که فروش کاهش مییابد، برخی از مدیران، کاهش فروش را موقتی تصور میکنند و انتظار بازگشت فروش به سطح قبلی را در زمان نزدیک دارند؛ بنابراین در تصمیمی آگاهانه، منابع مرتبط با فعالیتهای عملیاتی را در دورههای کاهش فروش حفظ میکنند؛ زیرا اگر منابع در پاسخ به کاهش فروش، حذف شوند و در دورههای افزایش فروش، دوباره به دست آیند، هزینههای شرکت در بلندمدت افزایش مییابد.
مطابق نظریه تاخیر در تعدیل هزینهها، چسبندگی هزینهها به دلیل تعدیلهای نامتناسب در افزایش و کاهش سطح داراییهای عملیاتی در دورههای افزایش و کاهش سطح فروش به وجود میآید. مدیران برای کاهش سطح داراییهای عملیاتی شرکت در دورههای کاهش تقاضا و افزایش مجدد سطح داراییها با افزایش احتمالی سطح تقاضا در دورههای بعد، هزینههای تعدیل سطح داراییهای عملیاتی را برای برچیدن داراییهای عملیاتی مازاد شرکت و سپس خریداری و نصب مجدد داراییها در دورە افزایش تقاضا متحمل میشوند. ازجمله هزینههای تعدیل به این موارد میتوان اشاره کرد:
هزینههای اخراج و استخدام مجدد کارکنان، هزینههای فروش و خرید مجدد داراییها و هزینههای کاهش روحیه کارکنان باقیمانده، بخصوص کارکنانی که به صورت تیمی کار میکنند. در دورههای کاهش سطح تقاضا، مدیریت، هزینههای تعدیل سطح داراییهای عملیاتی را میتواند متحمل شود یا با ثابت نگهداشتن سطح داراییهای عملیاتی، هزینههای عملیاتی مرتبط با ظرفیت تولیدی مازاد را تحمل کند.
از آنجا که سطح تقاضای بازار تصادفی است؛ به هنگام کاهش سطح تقاضا، مدیران احتمال موقتی بودن یا نبودن کاهش در سطح تقاضا را ارزیابی میکنند. اگر مدیران برای پرهیز از هزینههای تعدیل داراییهای مازاد، داراییهای عملیاتی را کاهش ندهند و درنتیجه هزینههای عملیاتی مرتبط با داراییهای عملیاتی مازاد را تحمل کنند، رفتار چسبندگی در هزینهها رخ خواهد داد؛ زیرا هزینههای عملیاتی متناسب با کاهش فروش، کاهش نیافته است.
همچنین تصمیم مدیریت برای حفظ سطح داراییهای عملیاتی مازاد و منابع بدون استفاده، از ملاحظات شخصی مدیریت و در راستای هزینههای نمایندگی مطرح میتواند ناشی شوند. حذف منابع متناسب با کاهش فروش و تحصیل مجدد آن در آینده، به افزایش هزینهها و درنتیجه کاهش سود در بلندمدت منجر میشود. در مقابل، با وجود آن که حفظ منابع اضافی در دورهای کاهش فروش، به تحمیل هزینههای بیشتر درنتیجه به کاهش سود دورە جاری منجر میشود، موج کاهش هزینه و افزایش سود در بلندمدت میشود.
تاثیر چسبندگی هزینه بر سود
باتوجه به مفهوم چسبندگی هزینهها، با کاهش فروش هزینهها متناسب با آن، کاهش نمییابد و این باعث افزایش هزینهها و کاهش سود در دورە جاری میشود. به دلیل اهمیت سود برای استفاده کنندگان صورتهای مالی، مدیران شرکتها به نحوه تهیه و گزارش سود توجه خاصی دارند و در مقابل رفتار و عکسالعمل سرمایهگذاران و سایر استفادهکنندگان در برابر سود گزارششده، واکنش متقابل از خود بروز میدهند.
از طرف دیگر، سود نشاندهندە عملکرد شرکت و نحوه انجام وظیفه مباشرتی مدیریت است؛ بنابراین طبق نظریه نمایندگی جنسن، مدیریت برای رسیدن به سطح مورد انتظار سود و دستیابی به اهداف سود، سه گزینه پیش رو دارد:
1) مدیریت واقعی سود
2) مدیریت سود در چارچوب اصول حسابداری
3) مدیریت سود خارج از چارچوب اصول حسابداری (حسابداری فریبآمیز).
دو شکل غالب مدیریت سود که در بیشتر پژوهشهای داخلی و خارجی مطرح شده است، دستکاری فعالیت واقعی و مدیریت اقلام تعهدی اختیاری است. مدیریت واقعی سود به زمانبندی و ساختاربندی فرصتطلبانه معاملات عملیاتی، تأمین مالی و سرمایهگذاری مدیریت واحد تجاری برای تأثیرگذاشتن بر سود گزارششده در جهتی خاص اطلاق میشود که شرکت را در آینده متحمل هزینهها و پیامدهای اقتصادی میکند.
در مدیریت واقعی سود، مدیران شرکتها با اتخاذ برخی تصمیمهای عملیاتی و به عبارتی دیگر دستکاری فعالیتهای واقعی به مدیریت واقعی سود روی میآورند و به سود مد نظر خویش دست مییابند. مدیران اجرایی به برآورده کردن اهداف سود نظیر سود سال گذشته و سود پیشبینی تحلیلگران با دستکاری فعالیتهای واقعی تمایل دارند.
درحالی که این دستکاریها به طور بالقوه ارزش شرکت را میتواند کاهش دهد؛ زیرا دستکاری فعالیتهای واقعی در دوره جاری برای افزایش سود، ممکن است بر جریانهای نقدی آینده تأثیر منفی داشته باشد. پژوهشگران این تصمیمهای عملیاتی را در 4 گروه به شرح زیر طبقهبندی میکنند:
1) کاهش هزینههای اختیاری پژوهش و توسعه
2) کاهش هزینههای اختیاری تبلیغات و فروش
3) زمانبندی فروش داراییهای ثبات برای گزارش سود
4) اضافه تولید برای کاهش بهای تمام شده کالای فروش رفته و افزایش فروشهای اعتباری.
مدیریت سود در کاهش اثرات چسبندگی هزینه موثر است؟
مدیریت واقعی سود اغلب شبیه تصمیمهای عادی واحد تجاری است و تشخیص آن مشکلتر است؛ برای مثال، تولید بیش از اندازه، یکی از روشهای مدیریت سود واقعی است. با تولید بیش از اندازه، هزینه سربار ثابت را بر تعداد واحد بیشتری میتوان سرشکن کرد؛ درنتیجه با کاهش هزینه ثابت هر واحد، هزینه تولید هر واحد، کاهش و حاشیه سود هر واحد افزایش مییابد.
از آنجایی که تولیدات فروش نرفته به موجودی کالا افزوده میشود، تولید بیش از اندازه به طور موثری، هزینه سربار بیشتری به موجودی کالا و هزینه سربار کمتری به بهای تمام شده کالای فروش رفته دورە جاری تخصیص میدهد و شرکت، حاشیه سود بهتری گزارش میکند.
کاهش هزینههای اختیاری نیز از دیگر روشهای مدیریت سود واقعی است. هزینههای اختیاری نظیر مخارج پژوهش و توسعه، تبلیغات و تعمیر و نگهداری به طور معمول در دوره تحمیل شده، گزارش میشوند. از این رو، مدیران شرکتها با کاهش هزینههای اختیاری، هزینههای گزارش شده را میتوانند کاهش و سود را افزایش دهند.
از آنجایی که کاهش فروش باعث کاهش سود میشود، مدیران برای رسیدن به اهداف سود با دستکاری آگاهانه هزینههای شرکت مانع کاهش سود میشوند و این بار رفتار نامتناسب هزینهها به هنگام کاهش فروش میتواند تأثیرگذار باشد. با تأکید بر این موضوع اظهار میکنند وقتی فروش کاهش مییابد مدیران برای رسادن به اهداف سود و پرهیز از زیان و یا کاهش سود، به کاهش هزینهها سرعت میبخشند؛ بنابراین تعدیل آگاهانه منابع برای رسیدن به اهداف سود، میزان چسبندگی هزینهها را به اندازه زیادی کاهش میدهد.
جمعبندی
نتایج پژوهش نشاندهنده وجود رابطه مثبت معنادار بین مدیریت واقعی سود با انگیزه پرهیز از زیان با چسبندگی هزینهها است. نتایج این پژوهش با نتایج پژوهش درباره تاثیر مدیریت واقعی سود با انگیزه پرهیز از زیان با چسبندگی هزینهها مطابقت دارد.
با انجام هر پژوهش، راه به سوی مسیری جدید باز میشود. با توجه به اینکه در زمینه تأثیر مدیریت واقعی سود و انگیزهای مدیریت برساختار هزینهها و به تبع آن بر رفتار نامتناسب هزینهها، پژوهشهای اندکی انجام شده است، پیشنهادهای زیر برای پژوهشهای آینده مطرح میشود: با توجه به نتایج حاصل از این پژوهش، پیشنهاد میشود با استفاده از متغییرهای کنترلی دیگر، مانند تعداد کارکنان، اندازۀ شرکت و جمع داراییهای ثابت، تأثیر مدیریت واقعی سود و انگیزههای مدیریت بر میزان چسبندگی هزینهها بررسی شود.
تاثیر اهداف سود و انگیزههای مدیریت بر میزان چسبندگی هزینههای عمومی، اداری، توزیع و فروش و بهای تمام شدە کالای فروش رفته به صورت جداگانه بررسی شود. تأثیر اهداف سود بر مبنای حسابداری و انگیزە مدیریت برای رسیدن به سود پیشبینی شده بر میزان چسبندگی هزینهها بررسی شود.